ضــــــــــــد دخـــــتــــــــــــــر

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است!

ضــــــــــــد دخـــــتــــــــــــــر

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است!

باور کن راست میگم

سلام به همگی!


 

شاید تو این وبلاگ که فضای طنزی داره جای این حرفا نباشه منم آدم اهل موعظه ای نیستم ،اصلا بیشتر متنام به خاطر این کوتاه و طنز آلوده چون میدونم خیلیا حوصله چیزای طولانی و تفکرآمیزو ندارن.
ولی جای دیگه ای ندارم که اینا رو توش بگم پس مینویسم.شاید به من و وبلاگم نخوره به فکر مذ هب و این چیزا باشم ولی به خدا،خیلی فکر میکنمو اعتقاد دارم.همینطور به مردن و گرفتاریای بعد از اون.این که به طور حتم! همه مون میمیریم و شب اول تو تاریکی قبر چشامونو باز میکنیمو تنهای تنهاییم با کارایی که کردیم. به این که ای هر لحظه ممکنه پیش بیاد، واقعا ممکنه نه؟ولی جالب اینجاست که همه به خصوص کسایی که مثل ما تو سن جوونین اصلا به این فکر نمیکنیم.شایدم این واقعیت این قدر بزرگه که میترسیم بهش فکر کنیم،و میذاریمش وسه فردا و فردا ...
من خودم این قدر که در مورد روز قیامت تو بچگی شنیدم فکر میکنم یه چیزیه که تو گذشته اتفاق افتاده.در حالی که آدم وقتی فکر کنه میبینه قراره خودشم تو روز به اون عظمت باشه نه؟!
ماها تو سنی هستیم که پر از انواع نیازای مختلفیم.نیازای پولی ،عاطفی و جنسی  که وسه ارضای هرکدومشون بیشتر از راهای درست راهای نادرست هست! تازه آدم وقتی میبینه دور و بریاش راحت هر کاری میکنن و از هر راهی شده به خودشون حال میدن میگه خوب منم مثل بقیه!
ولی وقتی فکر میکنم میبینم آدم تو قبرش تنهاس و اون لحظه بقیه باهاش نیستن.
یه جا خوندم خدا گفته: (بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را) این که جمله کوتاهیه ولی خیلی پر معنیه.
خدایی که اینو گفته و بعدشم گفته که گناه کارو عذاب میکنم ،حتما این فرصتو به آدم میده و اگه واقعا آدم ازش بخواد همه نیازاشو براش از راه درست ارضا کنه و بعدش اگه آدم خودش عمدی و از روی هرزگی دنبال خلاف نره لابد این کارو میکنه.

نظرات 349 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:09 ب.ظ

محمد رضاااااا

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:14 ب.ظ

اومدم دا اومدم

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:20 ب.ظ

المیرا اینجایی چی شد نموندی

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:21 ب.ظ

سلام اره

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:22 ب.ظ

چرا نموندی چی شد

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:24 ب.ظ

وحییید جووون اعصابم خورد کرد

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:26 ب.ظ

خب بیا بریم یجا دیگه کارت دارم ک یرم دهن وحید الان میرم خ حالیش میکنم

المیرا چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:27 ب.ظ

محمد نمیدونم این چه وضعیه با

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:28 ب.ظ

چی چه وضعیه

المیرا چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:28 ب.ظ

دیگه نمیخام گفتم که ساحل جوون و اون یکی هم اسمش نمیگم هستن دیگه منو میخای چیکار

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:30 ب.ظ

خیلی از دستت ناراحتم

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:32 ب.ظ

عجبا گفتم بهت دورغ گفته آخه ک یرم دولا پهنا تو کو ن وحید اونو ک سی تحویل نمیگیره این زرارو میزنه یبارم گفتم اگه با ساحل بودم تورو اونجا نمیبردم

المیرا چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:32 ب.ظ

کجااا رفتی هان

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:33 ب.ظ

اینجا ننویس نمیخوام ک سی بخونه

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:33 ب.ظ

قهرررم با

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:34 ب.ظ

نمیای چت کارت دارم

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:37 ب.ظ

حتما گفتی خره نمی فهمه

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:38 ب.ظ

برو پیش ساحل جوون
اصلا برو پیش ممد رضا و بیتااااااا

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:39 ب.ظ

من اینجا حرف نمیزنم بهت گفتم که اس بده کارت دارم یا بیا چت

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:44 ب.ظ

پس بای

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:48 ب.ظ

خواستی بیا اونجام
خدافظ

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:49 ب.ظ

نمیام به وحید جوووونم سلام برسون
ساحل جووونم ببوس

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:50 ب.ظ

چقدر زر میزنید مگه اینجا مال باباتونه چت میکنید ک سکشا

محمد چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:51 ب.ظ

تو کی بی ناموس بتوچه زر نیس شجره نامه ننته !
ک س اگه کش داش ننت تا گردنش تو کش بود
حروم زاده اعصابم ک یریه همه ک ستو میگاما خواهر جنده

محمد چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:52 ب.ظ

خودت بیا برو بوسش کن المیرا وحید جون توئه

[ بدون نام ] چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:53 ب.ظ

چییییییی

محمد چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:55 ب.ظ

چیو رو تو گفتی المیرا ؟ میگم اینجا حرف نزنیم بیا این کو نی کیه از کجا اومد

بهی چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:55 ب.ظ

خفه شو ممد ک س کش میکنمتا

محمدرضا چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:59 ب.ظ

بیتا بازم که رفتی

ببخشید معذرت میخام
بخدا قصدی نداشتم از اون حرفم
ببخشید ببخشید
ببخشید
فردا 8 شب منتظرتم
روزم سر میزنم اگه بودی با هم حرف میزنیم بیا تو اذری
خدافظ

محمد چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:59 ب.ظ

ببین بچه نمیدونم کی هستی یعنی میدونم ولی نمیگم
اگه بچه باباتی درست خودتو معرفی کن تا بهت بگم
تو منو بکنی خخخخخخخخخخخخخ بیا بکن
گر خوشگلکی مرا بگاید از کردن او مرا خوش آید
خواهرت جندس نگی کی هستی
ک یر کردن داشتی آقات واست زن حامله نمیگرفت فاقد ناموس ک یرم تو پستون بند آبجی خوشگلت

محمد چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:02 ب.ظ

من میرم المیرا خدافظ

محمد چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:05 ب.ظ

اه بزارید دهنم بسته باشه دیگه دوس ندارم فحش بدم

محمدرضا چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:15 ب.ظ

اصلا نمیدونم چیشد که اون حرفو زدم
تا اخر دنیا هم که بری میام دنبالت و پیدات میکنم
چون خیلییییییییی دوووووووووووووووست دارم نازیم

محمد چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:18 ب.ظ

عوووووووووق حالم بد شد از مرد بودن خودم خجالت میکشم !

چه آویزونایی پیدا میشن !

مغزم پریود شد هووووووووووق

بیتا چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:52 ب.ظ

سلام محمد رضا معلوم نیست ولی سعی میکنم بیام حتمن نیومدم معذرت میخام
دیگه بقیه حرفام تو اذری میگم فعلا

بیتا چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:53 ب.ظ

ببین اقا محمد وقتی من کارت ندارم و محل نمیزارم لطفا دخالت نکن در مورد محمد رضام درس صحبت کن اون اویزون نیست

محمد چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:04 ب.ظ

بیتا دوس ندارم بات بحث کنم باشه !

من کلی گفتم اسم شخصی نیاوردم

محمد چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:05 ب.ظ

چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است !

محمدرضا پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:27 ق.ظ

ببین محمدحرف دهنتو بفهم
با بیتای منم درس صحبت کن

محمدرضا پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:32 ق.ظ

تو کاری هم که بهت ربط نداره دخالت نکن

هستی پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:21 ب.ظ

سلام سلام واای هورا به به بیتا خانم دختر چه عجب از این طرفاااااا
نبودی اینجا خلوت بود ها دوباره اومدی زنده کردی اینجا رو خخخخخ
المیرا جون توهم کم کم به این وضع عادت کن اگه با محمد باشی هههههه

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:24 ب.ظ

محمددددددددددددددد.

المیرا پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:27 ب.ظ

عشق من عمر من نفسم
الان تو رومم هاااا میااای!!!!!؟؟؟

بیتا پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:42 ب.ظ

سلام محمد رضا الان تو رومم

بیتا پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:43 ب.ظ

چه طوری هستی???
دیگه چرا اون روم نمیای
دلم تنگ شده هااا

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:47 ب.ظ

محمدرضااااااااااااااااااااااااااااا

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 12:50 ب.ظ

افرین ممد با من بحث نکن چون منم نمیخام

بیتا پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:13 ب.ظ

محمد رضا یهویییییییی کجا رفتی؟؟؟؟؟

محمدرضا پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:17 ب.ظ

ببخشید
نتم قط شد الان تو رومم

بیتا پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 04:28 ب.ظ

ببببببببببببببببخشید گفتم دیگه بهت باطری گوشی تموم شد گوشیم خاموش شد شرمنده الان رومم ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد