وای من هیچ صدایی نمیشنوم جز ار ار خر پس تو صاحب نداری ببرت طویلت فکر کنم بد جور گشنته وای وای نیگاش کن ریده به خودش معلومه داغ کردی این قدر بگو تا خالی شی راستی این قدر زور نزن پردت پاره میشه ها
ملیکاخانوم
دوشنبه 26 آبانماه سال 1393 ساعت 01:55 ب.ظ
اون چیزی که قراره پاره بشه ک و ن ته درساتو خوندی اومدی اینجا عمویی؟نریدم به خودم ریدم تو کاسه بدم ناهار بخوری خخخخخخخ
ملیکاخانوم
دوشنبه 26 آبانماه سال 1393 ساعت 01:55 ب.ظ
حدس بزنید این دختر چه مرگش شده
آه سردی میکشد به خودش و به زمین زمان فحش میدهد
صبحانه نمیخورد
به مادرش میگوید امروز مدرسه نمیرم حالم خوب نیست
مقابل آینه می ایستد به خودش نگاه میکند و احساس حقارت میکند (در دلش میگوید کاش پسر بودم)
7 یا 8 بار خودش را بررسی میکند
قرارش با دوست پسرش را بهم میزند (عزیزم امروز حالم خوب نیست بعدا میبینمت بای)
گیس هایش را میکند
نزدیک ظهر میفهمد دهانش بوی توله سگ مرده میدهد ولی چون فکرش درگیر بوده یادش رفته دهانش را بشوید
حداقل 10 بار به فکر خودکشی میفتد
بزرگترین آرزویش این است که در خانه ن... ب... وجود داشته باشد (عزیزم دنبال چی میگردی ؟ دنبال کوفت دنبال زهر مار بذار بدرد خودم بمیرم)
بالاخره پیدا میکند بعد از خراب کردن 2 یا 3 تا موفق به استفاده میشود
تا حدی آرامش پیدا میکند
به اتاقش برمیگردد عروسکش را بغل میکند و روی تخت دراز میکشد و با او درد دلش را میگوید و بعد خشمگین شده (تو هم منو درک نمیکنی) عروسکش را از پنجره پرت میکند تو کوچه کلافه است اختیار حرکاتش را ندارد پشیمان میشود برمیگردد و از پنجره نگاه میکند ببیند ک سی هست عروسکش را بندازد بالا ولی عروسک را در جوب آب انداخته و آب بردش پسری هم که از آنجا رد میشده به تیکه ناب بهش می اندازد دیگر آمپرش میچسبد میخواهد فحش بدهد ولی خودش را کنترل میکند و بر میگردد اتاقش
به گریه میفتد زیر لب میگوید اون بیچاره چه گناهی داشت ناراحتش کردم (عروسکش)
به پدرش زنگ میزند جواب نمیدهد دوباره زنگ میزند جواب نمیدهد ناخن هایش را از عصبی بودن زیاد بجای صبحانه میل میکند
پدرش بالاخره جواب میدهد (بابا خوبی برگشتنی یه عروسک خوشگل واسم میخری اون حرفم نمیفهمید راستش بخوای تقصیر منم بودا ولی ... اصلا ولش کن یه عروسک واسم بخر دیگه)
خلاصه تا شب و رسیدن عروسک با بی حوصلگی و خستگی طی میکند پدر میاید ولی خبری از عروسک نیست (یادم رفت دخترم فردا واست میخرم) که شب باهاش درد دل کنه و بیچاره دختر با همان حالت و البته با گریه بخواب میرود.
راستی یادم رفت قبل از خواب هم به کرات به فکر خودکشی یا فرار از خانه میفتد
ملیکاخانوم
دوشنبه 26 آبانماه سال 1393 ساعت 02:11 ب.ظ
کاری باهات ندارم
انقد به خودت زور زدی
گوزیدی
گوزو:D
چل خدا اون سپیده دوست منه الان به اسم سانتا او مده اینو بفهم بعد یه نگا به کامنتای قبل کردی بینم کی لاس میزنه
ارار صدای این خرو ببرید خیلی رو اعصابه
مگه میتونی کاریم داشته باشی پرپرت میکنم
ممدددددددددددددددد خره دیوونتم کپک خخخخخخخخخخخخخ
ارامیس تو اگه ادم بدو شخصیتتو حفظ میکردی پس واسه بقیه ختم قران نگیر لطفا عزیزم
اره بابا ملیکا
اومده عن دونیشو واز کرده پشگل میریزه برا دوستااااش
نفس اینجور افراد توی خانوادشون مشکل دارن شایدم از خانواده طرد شدن
به اینجور ادم محل سگ نذاری صدای پارسشون میوفته
ارامیس برو هروقت قهوه ای خونی مد شد بیا
در گالرو ببند ارار چرا یکی اینو نمیبره طویلش
عر عر نیست عزیزم زندگینامه توئه
برو گمشو بابا تو خرکی باشی که زندگی نامه منو بگی
نخ دادن همیشه هم بد نیست به بعضیا باس نخ داد تا دهنشونو بدوزن
زندگی نامتو من نگفتم تو سایت مصاحبه با دختران فاحشه بود کپی کردم نفسم
ارامیس از وقته خوابت گذشته برو لالا
ارامیس درضمن من اگه جات بودم دیگه اینجا نمیومدم وقتی دارن بت میرینن یکم غیرت نشون بده نیا مگه این که ماست باشی
حال و حوصله حرف زدن با بچه هارو ندارم بعدا خودم به حسابت میرسم یه زندگی نامه برایت بسازم که از این سایت فرار کنی
چنان بت برینم که خودت فرار کنی
سلام
به به ملیکا خانم خوبی خبر میکردی ارامیسی سپیدی سانتایی چیزی زیر پات قربونی میکردیم !
ببین ارامیس بهتره شروع نکنی خودتو قاطی نکن !
سانتا تو دیگه خف بمیر ک سکش بی همه چیز !
اینجا شلوغ شد هر دگول آبادی اسگولی واسه ما شاخ شد !
جنده هرجایی پتیاره!
کاری به کارتون ندارم ولم کنید دیگه حرفی که اسم ارامیس توش باشه نگید تا منم تمومش کنم
ارامیس به این نتیجه رسیدی که لال شی به نفع جامعه ی بشریته؟
ریدن که تخصص منه نفس تو برو ک ی ر تو بخور لاشی
نفس منظورم ارامیسه ها
حالا که اینطوریه بلایی به سرت میارم که ترتر به خودت برینی دختر پرو ببین فکر کنم بد جور هوس کردی ادرس بده تا برات 10تا بفرستم تا اتیشت خاموش شه
تو که حتی به نفسم فوش میدی معلوم نیست با کی
ارامیس نفس باتو بودم اخه بدجور عاشقت شدم خخخخخخخخخخخ
بعضیام هستن ادمو وسوسه میکنن بری تغییر جنسیت بدی بگا بدیشونا
وای من هیچ صدایی نمیشنوم جز ار ار خر پس تو صاحب نداری ببرت طویلت فکر کنم بد جور گشنته وای وای نیگاش کن ریده به خودش معلومه داغ کردی این قدر بگو تا خالی شی راستی این قدر زور نزن پردت پاره میشه ها
اون چیزی که قراره پاره بشه ک و ن ته درساتو خوندی اومدی اینجا عمویی؟نریدم به خودم ریدم تو کاسه بدم ناهار بخوری خخخخخخخ
اونم با نون باگت
امــــــــان از روزی که یــــــــه ۲زاری ,
خـــودشو تــــراول فــــــــــرض کنـــــه !
ﻋﺰﯾﺰﻡ …
ﺍﺯ ﺩﺳﺘﺖ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ﺑﺮ ﻣﯿﻮﻣﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﯼ …
ﺣﺎﻻ ﻧﻮﺑﺖ ﭘﺎﻫﺎﺗﻪ
ﮔﻮﺭﺗﻮ ﮔﻢ ﮐﻦ …
راست میگی پس مخاطبم تویی ها دوهزاری
اونموقع که من مارک بودم تو اتیکت بودی حله یا توضیح بدم؟
ببین این که حرومزاده ای یه راز بین مامان باباته با کارت اونارو لو نده
میترسم بیشتر جوابتو بدم لامپه بشکنه
سلام
ملیکا خوش اومدی ولش کن خودتو ناراحت نکن !
ببین حال و حوصلتو ندارم اخه مگه من بیکارم با بچه ها حرف بزنم حلا بعدا اگه حوصله داشتم میام حرفایی بت میزنم که سکته منی
ﻌﻀﯿﺎ ﻣﺜﻞ ﭘﺎﺩﺭﯼ ﻣﯽ ﻣﻮﻧﻦ
ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻭﺷﻮﻥ ﻭﺍﯾﺴﺘﯽ و ﮐﻒ ﮐﻔﺸﺘﻮ ﺗﻤﯿﺰ ﮐﻨﯽ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺷﻮﻥ ﺭﺩ ﺷﯽ
ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭﻭ ﻧﮑﻨﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ﻓﺮﺷﻦ ! اینم همیشه به خاطر داشته باش اخه خیلی شبیشی
ببین ارامیس به ارواح جدم نیستی در حدم پس خودتو نجر که به ما برسی تو چرته جورابمم نیستی بوگندو
باش ممد فدات
حدس بزنید این دختر چه مرگش شده
آه سردی میکشد به خودش و به زمین زمان فحش میدهد
صبحانه نمیخورد
به مادرش میگوید امروز مدرسه نمیرم حالم خوب نیست
مقابل آینه می ایستد به خودش نگاه میکند و احساس حقارت میکند (در دلش میگوید کاش پسر بودم)
7 یا 8 بار خودش را بررسی میکند
قرارش با دوست پسرش را بهم میزند (عزیزم امروز حالم خوب نیست بعدا میبینمت بای)
گیس هایش را میکند
نزدیک ظهر میفهمد دهانش بوی توله سگ مرده میدهد ولی چون فکرش درگیر بوده یادش رفته دهانش را بشوید
حداقل 10 بار به فکر خودکشی میفتد
بزرگترین آرزویش این است که در خانه ن... ب... وجود داشته باشد (عزیزم دنبال چی میگردی ؟ دنبال کوفت دنبال زهر مار بذار بدرد خودم بمیرم)
بالاخره پیدا میکند بعد از خراب کردن 2 یا 3 تا موفق به استفاده میشود
تا حدی آرامش پیدا میکند
به اتاقش برمیگردد عروسکش را بغل میکند و روی تخت دراز میکشد و با او درد دلش را میگوید و بعد خشمگین شده (تو هم منو درک نمیکنی) عروسکش را از پنجره پرت میکند تو کوچه کلافه است اختیار حرکاتش را ندارد پشیمان میشود برمیگردد و از پنجره نگاه میکند ببیند ک سی هست عروسکش را بندازد بالا ولی عروسک را در جوب آب انداخته و آب بردش پسری هم که از آنجا رد میشده به تیکه ناب بهش می اندازد دیگر آمپرش میچسبد میخواهد فحش بدهد ولی خودش را کنترل میکند و بر میگردد اتاقش
به گریه میفتد زیر لب میگوید اون بیچاره چه گناهی داشت ناراحتش کردم (عروسکش)
به پدرش زنگ میزند جواب نمیدهد دوباره زنگ میزند جواب نمیدهد ناخن هایش را از عصبی بودن زیاد بجای صبحانه میل میکند
پدرش بالاخره جواب میدهد (بابا خوبی برگشتنی یه عروسک خوشگل واسم میخری اون حرفم نمیفهمید راستش بخوای تقصیر منم بودا ولی ... اصلا ولش کن یه عروسک واسم بخر دیگه)
خلاصه تا شب و رسیدن عروسک با بی حوصلگی و خستگی طی میکند پدر میاید ولی خبری از عروسک نیست (یادم رفت دخترم فردا واست میخرم) که شب باهاش درد دل کنه و بیچاره دختر با همان حالت و البته با گریه بخواب میرود.
راستی یادم رفت قبل از خواب هم به کرات به فکر خودکشی یا فرار از خانه میفتد
منو نیگا برق دارم 700 مگا
منو نیگا باهمین دستام میدمت به گا
وای حالم بد شد مگه من خرابم که به شما برسم
مرسی ملیکا!
اعوذو بالله من ارامیسه جنده
هرکی با من بود ننش زیرم بود !
ببین ممد اومده برو باش لاس بزن برو برو تا نرفته الان از دستت میپره
فعلا ولی میمام
ممد تا سه میشمارم اگه واسه ننت لباس نیاری همینجوری میندازمش بیرون
ارامیس میری بدی؟راستی تو که قیمتا دستته چند میگیری؟اخه میخوام بیام سراغت میخوام بدونم چقدر بام باشه
در بلندای مستی به ک یر آقام که نیستی !
ک س ننه ملیکا تو ک ی ر ننه ممد
و خدافظ تا بعداااااااااا
هی ارامیس ننه جنده همه ک س خراب ننتو سگ ارمنی گایید اصلا من بتو کار داشتم دهنتو وا میکنی ک یرم تو پستون بند ننت حروم زاده سگ پدر
راستی ارامیس فقط غریبه قبول میکنی یا به اعضای خانوادتم میدی؟
ما دور ک س ننم سیم خار دار کشیدیم حله؟